نیلوفر لاری پور ترانه سرای آهنگ های شادمهر عقیلی کیست؟ + واکنش جنجالی وی درباره آهنگ ساسی
موزیک ویدئوی جدید ساسی مانکن ، خواننده ایرانی ساکن لس آنجلس طی یک هفته اخیر جنجال های فراوانی ایجاد کرده است! این ویدئو از یک جهت به دلیل استفاده از بازیگر فیلم های غیراخلاقی و همچین ارجاع عجیب و غریب آن به فیلم ابد و یک روز با واکنش های تندی مواجه شده است و از سویی دیگر ترانه تهران توکیو که از جنس ترانه های قبلی ساسی مانکن است نیز بار دیگر با انتقادهایی مواجه شده است!
یاسر نوروزی در روزنامه شهروند به بهانه انتشار این آهنگ با نیلوفر لاری پور ، شاعر و ترانه سرای برخی از آهنگ های معروف شادمهر عقیلی گفت و گویی انجام داده است که این گفت و گو را در ادامه می خوانید. البته بد نیست بدانید نیلوفر لاری پور شاعر، ترانه سرا و روزنامه نگار آزاد، لیسانس ادبیات دارد! نام نیلوفر لاری پور در کارهای بسیاری از خوانندگان مطرح ایران همچون ناصر عبداللهی، شادمهر عقیلی، سعید مدرس، علی لهراسبی، مجید اخشابی، مسعود خادم، سعید شهروز، حمید خندان و… به عنوان ترانهسرا دیده می شود. وی همچنین برای آثار تلویزیونی نیز ترانه نوشته است؛ از جمله فیلم تلویزیونی کودک و نوجوان ماهرخ محصول شبکه دوم سیما.
او در سال ۱۳۹۷ شمسی به عنوان بازیگر در نمایش مرگ فیدل به نویسندگی و کارگردانی آرش سنجابی بازی در تئاتر را تجربه کرد!
نوعی از ترانه سرایی حدود یک دهه است که رایج شده و جهان آن، دایره واژگان آن و در کل رفتار آن با ترانه سرایی پیش از خودش متفاوت است. چرا ترانهسرایی به این سمت میرود؟
باید برود.
چرا باید برود؟
هر زمانه ای، هر دورهای و هر شرایطی موسیقی خاص خودش را میطلبد؛ یعنی به خاطر حضور نوعی از ترانه نمیشود نوع دیگری را حذف کنیم. به هر حال نباید نوعی از کار را که به بحث سرگرمی، شادی و همهفهمبودن بیشتر میپردازد، نادیده گرفت. در کنار آن آثاری هم هست که خب فاخر هستند، جدی هستند و مخاطبان جدیتر خود را هم دارند. موسیقی هر کدام از اینها برای موقعیتهای مختلف تعریف شده است. حالا در این وسط ما گاهی نوعی از ترانه یا موسیقی را میبینیم و واکنشی به آن نشان میدهیم که بیش از حد است.
الان عده ای آمده اند و بعد از پخش همین کلیپ ساسی مانکن، نگرانیهای مختلفی را مطرح کردهاند؛ مثلا والدینی که نگران هستند و من این حد از نگرانی آنها را درک نمیکنم؛ چون موارد از این بدتر هم وجود داشته است. بین خارجیها اصلا مواردی وجود دارد که خودم هم خجالت میکشم آنها را تماشا کنم. البته در ایران هم موارد اینچنین بوده است؛ مثلا همین چند وقت پیش کلیپی از صداوسیمای کشور خودمان پخش شد “حالای باحال نصفهکاره”. این ترانه را یک خواننده داشت میخواند؛ پسر جوان خوشتیپی که یکسری بچه هم داشتند دورش می چرخیدند.
“دلم دیگه طاقت نداره…”. شهاب مظهری.
بله، این بچهها دور این آقا می چرخیدند، با بادکنک سوار ماشین بودند، حتی در جایی از کلیپ خواننده یکی از اینها را بغل می کرد و این ترانه را می خواند. فرض کنید یک بچه شش، هفت ساله بغل اوست و طرف دارد میگوید: “بیا دلبریت رو یه کم بیشترش کن”! البته من به خاطر سال ها کار در رادیو و تلویزیون می فهمیدم چه اتفاقی افتاده است؛ این بچه ها را آورده بودند که به اصطلاح زهر کار را بگیرند؛ ولی اتفاقا من به این می گویم تعدی و تجاوز به حقوق کودک. این بدتر از کاری هست که ساسی مانکن در آن کلیپ کرده است. او دارد یک چیزی میسازد و از این طریق میخواهد پولش را دربیاورد. راهش را هم پیدا کرده است.
فارغ از این اصلا به نظر شما این ترانه، ترانه خوبی بود؟
در ژانر خودش بله. نه تنها این ترانه بلکه در ترانههای قبلی هم شما خلاقیتهایی میدیدید. شما اگر به این ژانر موسیقی گوش بدهید، اغلب خالی از هر نوع خلاقیتی هستند؛ مثلا در همین ترانه ساسی مانکن شما به جناس “توکیو” و “تو کیو؟” نگاه کنید. خب این نوع جناس فقط میتواند به ذهن شاعرانه برسد. البته میدانم در این نوع شعرها رسیدن به این نوع قافیهها خیلی راحتتر است؛ مثلا شما در این جنس از ترانه میتوانید “قاشق” را با “عاشق” قافیه کنید. ولی خب سوال اینجاست چرا فقط امثال این خواننده به این نوع خلاقیت رسیدهاند؟ در حالی که شما در ترانههای همین ژانر چنین چیزهایی را نمیبینید.
خب در این ژانر اصلا افراد جدی فعالیتی ندارند.
برای اینکه خود ژانر اصلا جدی نیست.
پس رسیدن به چنین جناس های ساده ای را نمی شود به پای خلاقیتهای ویژه ترانهسرا گذاشت! برندهشدن در زمینی که رقبای جدی در آن حضور ندارند، چه امتیازی دارد؟
ببینید شما در این ژانر چنین چیزی نمیبینید. یعنی طرف نشسته فکر کرده و ساخته. این خیلی فرق دارد با کسی که ریتمی را گرفته، یکسری اصوات روی آن ریخته و فوری هم گل میکند. البته من این را اضافه کنم که این ژانر موسیقی نه تخصص من و نه علاقه من است. اما تا این حد تمرکز جامعه روی چنین کلیپی همان هدفی است که سازنده به دنبالش بوده است. راهش را هم پیدا کرده است. اتفاقا بدتر از خیلی کلیپهای دیگر هم نبوده که تا این حد الان حرف و حدیث دربارهاش به وجود آمده است. ما کلیپهای خیلی بدتر از این داشتهایم. قبل از این آرش چنین کاری کرده بود.
بله، اولین نفری بود که از یک بازیگر پورن برای کلیپش استفاده کرد.
اولین نفری هم بود که شروع کرد به خواندن شعرهای بیدر و پیکر.
در ترانه های آرش که عملا هیچ چیزی وجود نداشت؛ یعنی پوک محض بود.
چون توانست کلیپ های پرهزینه برایشان بسازد و پخشهای نامحدود برایشان بگیرد، گل کرد. والّا بله، شعرهایش که اصلا هیچ چیزی برای عرضه ندارد. در آن کلیپها خانمهایی را هم آورد که به لحاظ مسائل مختلف، یک قدم فراتر از کلیپهای قبلی بود؛ خانمهایی که صرفا ابزاری بودند برای فروش بیشتر. چرا آن موقع این همه بحث پیش نیامد؟ چون آن زمان مثلا همان خانمی را که آرش در کلیپش آورد نمیشناختند. حالا این یکی را تصادفا میشناختند و….
البته تصادف نیست و نگرانی خانوادهها که اول بحث به آن اشاره کردید، بجاست. در واقع ترس آنها این است که چرا بچههای ما باید چنین خانمی را بشناسند؟
مشکل خانواده های ایرانی به حالا مربوط نیست و از چندین نسل قبل تر هم وجود داشته است؛ این مشکل که والدین با خودشان فکر نمی کنند ممکن است رفتار این بچه دقیقا همان چیزی نباشد که والدین تصور می کنند. حالا که وضعیت خیلی تغییر کرده. بچهها در سنین بسیار پایینتر گوشی دستشان است و به اینترنت وصل هستند و هر نوع محتوایی را میتوانند روی گوشی داشته باشند. چرا والدین بهخصوص در این دوره و زمانه نباید با خودشان فکر کنند که ممکن است فرزندانشان به هر محتوایی دسترسی داشته باشد؟ مشکلشان این است که فکر میکنند بچه با این مسائل آشنا نیست.
این را قبول دارم اما در نگرانی شان هم کاملا حق دارند؛ چون اصولا ما آموزش درباره بعضی مسائل را روی نوجوان و جوان بستهایم. بنابراین والدین اصلا نمیدانند چطور باید به فرزندانشان در این زمینه آموزش بدهند. خیلی از آنها که اصلا به آموزش فکر نمیکنند چون لزوم آموزش در این زمینه را هم اصلا نمیدانند. بنابراین نوجوان میرود و از طریق ناصحیح و نادرست با مسائلی که برایش ممنوع کردهایم آشنا میشود. مشکل از اینجا شروع میشود. حالا یک کسی به اسم ساسی مانکن میآید و از این آب گلآلود ماهی میگیرد؛ روی این موج ناآگاهی سوار میشود. این رفتار چقدر انسانی است؟
دقت کنید که فردی مثل ساسی مانکن مثل من و شما فکر نمیکند. اگر مثل من و شما فکر میکرد که نه شما الان به عنوان یک خبرنگار با من تماس میگرفتید و بحث میکردید و نه من اصلا الان در خانهام بودم که به شما جواب بدهم.
خب حرف من دقیقا همین است. خانم لاریپور، شما ترانهسرایی هستید که دایرهای در این سالها برای کارتان تعریف کردهاید و از آن دایره خارج نشدهاید. اما یک خواننده پا از دایرهای فراتر میگذارد که آسیبهای آن برای نوجوان ایرانی جدی است و اصلا به این موضوع فکر نمیکند و صرفا به فکر شهرت و پول درآوردن خودش است.
من این موضوع را کاملا درک میکنم. در تمام این سالها با انواع سختیها و مشقتها امثال من ماندهایم و با خیلی محدودیتها کنار آمدهایم اما از تفکر خودمان عقب نکشیدهایم. منتها یک قضیه دیگر هم این وسط مطرح است؛ ما چه محتوایی را برای بچهها و نوجوانها تولید کردهایم که حالا از آنها میخواهیم به چنین چیزهایی گوش نکنند؟ در کتابهای درسی چند ترانه درست و بهروز گذاشتهاند؟ در کنار اینها اگر معلمی هم بخواهد نوعی آموزش درباره مسائل جنسی، روابط، نیازها و کنجکاویهای بچهها به آنها ارایه بدهد، چطور برخورد میکنند؟ طوری رفتار می کنند که اصلا نباید به این حوزه وارد شد. اینها همه در حالی هست که بچه ها با تماشای بعضی کلیپ ها و با شنیدن بعضی ترانه ها و خواندن بعضی ترانهها، در سنینی هستند که دائما در حال تصویرپردازی های ذهنی هستند.
شما دهه هفتاد را یادتان می آید. من با اینکه برای موسیقی لس آنجلسی بسیار احترام قائل هستم، در آن دوره می دیدم ترانه های این نوع موسیقی کم کم داشت از کیفیت میافتاد. همزمان در ایران ترانه ها کیفیتی پیدا کرده بود و داشت پا میگرفت؛ تا جایی که حتی خوانندگان لسآنجلسی هم تلاش کردند به لحاظ کلام خودشان را به ترانههایی که در ایران سروده می شد و کارهایی که ساخته می شد، نزدیک کنند. بعد چه اتفاقی افتاد؟ بهتدریج جلوی تمام اینها گرفته شد. نتیجه هم این بود جای آن ترانههای داخلی خوب را یک مشت ترانه های درجه شش و هفت گرفت. جای چهرههای قدرتمند ترانهسرا را هم افرادی گرفتند که دغدغهشان بیشتر تملق و رفتار دلخواه مدیران بود. اینها کم کم سکاندار ترانه در ایران شدند. خب شما این روند را نگاه کنید. شعر خوب را از مخاطب گرفته اید، کیفیت خوب را ممنوع کردهاید و به جای آن هیچ محتوای جدیدی هم عرضه نکرده اید. الان در کتابهای درسی بچهها چند ترانه درست و حسابی می بینید؟
فکر کنم دو سه تایی بیشتر نباشد. من آخرین تورقی که روی همه کتابهای درسی انجام دادم، برمیگشت به گزارشی که سال گذشته نوشتم. مثلا ترانه “باز باران” گلچین گیلانی یادم میآید و دو سه تایی دیگر.
یعنی عملا هیچ!
بله، عملا چیزی نیست.
تازه آن ترانه گلچین گیلانی هم به سالها پیش برمیگردد؛ یعنی همان کتاب درسی را که من چهل سال پیش خوانده ام، کودک و نوجوانِ امروز هم دارد همان ترانه را در کتابش می خواند! خب با وجود این همه تغییراتی که در جامعه می بینیم، الان نیاز بچه ها با نیازهای گذشته تفاوتی نکرده است؟! چرا هیچ ترانه جدیدی در کتابهای درسی نمی بینید؟ چون اجازه دسترسی بچهها به محتوای جدید را نداده اند و در مقابل آن اعتراض هم میکنند چرا بچه سراغ محتوای آنشکلی میرود! همین چند سال پیش خواهرم با من تماس گرفت و گفت دخترش (یعنی خواهرزاده ام) تحقیق ادبیات دارد و از من خواست کمکش کنم. خواهرزادهام فکر کنم کلاس ششم بود. گفتم درباره چه چیزی است؟ گفت درباره یک شاعر است. خب با خودم گفتم احتمالا درباره قیصر امین پور است یا چهرههایی نظیر او که به هر حال همدوره با خودم بودهاند و آنها را میشناسم. منتها اسمی برایم فرستاد به نام آقای فریدون اکبری شلدره. ببینید به بچه راجع به چه کسی تحقیق داده اند! فردی که من جستوجو کردم دیدم مولف کتاب های درسی است و این را به عنوان شاعر به بچه دادهاند که راجع به آن تحقیق کند! من همین موضوع را روی صفحه اینستاگرامم پست کردم و بعد دیدم یکسری مادر پدرها هم آمده اند و نوشته اند ما فکر میکردیم فقط خودمان این فرد را نمیشناسیم و جالب بود که شما هم این پست را نوشتهاید!
پرسشی که اینجا به وجود میآید این است که تا کجا قرار است عدهای را حذف کنیم و جای آن عده ای دیگر را به جامعه تحمیل کنیم؟ به تمام اینها وضعیت یک سال اخیر را هم اضافه کنید؛ وضعیتی که به خاطر کرونا دسترسی بچه ها ناگزیر به اینترنت بیشتر شده است. خب فرض کنید مادر برای اینکه به تلگرام دسترسی داشته باشد، فیلترشکن روی گوشی نصب میکند؛ بعد بچه اش به همان گوشی دسترسی دارد. خب شما دیدهاید که فیلترشکن ها در همان ابتدای بازشدن، چه محتوایی در تبلیغات شان ارایه میکنند. با وجود این وضعیت شما میگویید ساسی مانکن رفته آن طرف دنیا گفته “سمیه”؟! این فیلترشکنی که بچه ناچار به آن دسترسی دارد، از صد تا کلیپ “سمیه” بدتر نیست؟! این به این معنی نیست که من کلیپی مثل کلیپ ساسی مانکن را قبول داشته باشم.
من می گویم به لحاظ ترانه و ساخت، خلاقیتهایی دارد اما ارایه آن را در جامعه خودمان قبول ندارم؛ آن هم در جامعه ای که نبود آموزش درباره خیلی مسائل در آن بیداد میکند. منتها این آدم فکر پول درآوردن است، در کنار اینها کمی فکر و خلاقیت و این مسائل را هم گنجانده و دارد به نتیجه اش هم می رسد. حرف من این است ما با حذف این آدم نمی توانیم به نتیجه برسیم؛ ما با خوراکدادن به مخاطب میتوانیم آنها را از گرسنگی نجات بدهیم تا سراغ هر غذایی نروند. اما وقتی گرسنه باشند، همین چیزی می شود که می بینید.