یادداشت

حقيقت يا مصلحت؟ مسأله اين است!

مژده لواسانی 

كتمان نمی كنم كه چقدر خوشحالم از حضور سينماگر زنى در سينماى ايران كه فيلم به فيلم ما را به قدرت كارگردانى اش و جسارت و دغدغه مندىِ درست و بدون ادا و اطوارش در حوزه ى زنان، اميدوار تر می كند.

ابلق قطعاً اجتماعى ترين فيلم نرگس آبيار و در ادامه ى نگاه او به مسائل زنان در شرايط مختلف و با رويكردهاى مختلف، يك گام رو به جلو بوده است.

Image result for فیلم ابلق

جدای از كارگردانى متبحرانه ى آبيار كه توانایی اش در تكنيك، را مثل فيلم قبلی اش به رخ می كشد با به تصوير كشيدن جزئيات، قاب بندى ها و هدايت درست مجموعه ى بازيگران كه بهترين بازی هايشان را اغلب در فيلم هاى او دارند ( بازى فوق العاده ى هوتن شكيبا و گلاره عباسى را سخت می شود ناديده گرفت!)، اما تمركز من در اين يادداشت بيشتر به حرف اصلی ابلق است كه بايد درست شنيده شود.
يعنى پرداختن فيلمساز به يك مسأله ى مهم اجتماعی كه نمی توان و نبايد ساده انگارانه از كنارش گذشت
و فيلم بى داعيه ى فمنيستى، اتفاقاً با يك نگاهِ درستِ بومى، ما را با اين مسأله مواجه می كند
آبیار تلاش می کند تا بدون اتکا به گفتمانهای وارداتی، نگاه و نقد خود را بيان كند و نقدش به اين نظمِ مردسالار، مطلقاً گرایش ضد مرد ندارد
قهرمان قصه ى آبيار زنيست كه مثل بسياری از زنان جامعه با مسأله ى تعرض و آزار و …دست به گريبان است
و حتى تمام تلاشش را براى فرار از اين بحران می كند و نهايتاً همه چيز را آشكارا می گويد
اما آيا در جامعه ى ما حقيقتاً هميشه تابِ بيان صداقت در اين مسائل وجود دارد؟
آبيار اين مسأله ى پيچيده را به تصوير می كشد و نمی خواهد و اساساً موظف نيست كه راهكارى ارائه دهد.
او مشكل را عريان يه ما نشان می دهد و خودمان را مقابل خودمان قرار می دهد
با خودمان صادق باشيم
چقدر شرايط پيچيده ى زندگى باعث شده است تا حتى ناخواسته حقيقت را قربانى مصلحت كنيم؟
آبيار اتفاقاً پيشنهاد مصلحت نمی دهد او انگشت اتهام را به سمت جامعه می‌برد. جامعه ای که مصلحت را بر حقیقت ترجیح می دهد. جامعه ای که دروغ را می‌پرستد تا در واقعیت زندگی کند! کدام واقعیت؟ واقعیتی از جنس زیستِ موش‌های زیر شهر. موش‌های بچه خفه کن! موش‌های موذی که از کثافتِ دروغ ارتزاق می‌کنند.
او نشان می دهد اين خانواده، مردم و اطرافيان راحله هستند كه می خواهند دروغ بشنوند!
سكانس شبِ مواجهه ى راحله با مردم، درست به مثابه ى يك دادگاه خود خواسته است
دادگاهى كه مردم محل تشكيل داده اند
و آدمها منتظرند تا دروغ بشنوند!
اين شرايط است كه راحله را وادار می كند كه به مصلحت تن دهد
شرايطى كه اساساً زنان را در جامعه مجبور به سكوت می كند. همه زنان زخم خورده را!
موش ها در سكانس پايانى هنوز باقى اند
جلال بر سر اين مردم ايستاده است و كار مى كند
و آبيار به درستى نشان می دهد كه سكوت و تن دادن به مصلحت، صرفاً يك مسكن موقتى است!
به اين حرف فيلم به طور جدی فكر كنيم
كه مسأله حل نمی شود تا زمانى كه حقيقت، قربانىِ مصلحت می شود!

امتیاز مطلب
برای امتیازدهی کلیک بفرمایید
[نتیجه: 1 میانگین: 5]

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا